شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

سبحان.

+ چه معنـــــى دارد زندگى...!؟ * * وقتى كه هيچ اتّــفــاقــى مـــن و *"تــ..ـــو"* را ســــر ِراهـِــ هـــم قــــرار نــمـى دهــد !! .
سبحان.
س ب ح ا ن
سبحان.
http://www.up.98ia.com/images/c8tyb8zl91ecu3k8yme2.jpeg
*ليلا*
هيچ اتفاقي......
سبحان.
هيچ اتفاقي...... - ليلا ي مجنون
بسم الله / سلام عليکم / يا شايد تو ؛ از راه منتهي به من فرار مي کني ... ميداني که عشق مرا راه فرار نيست ... ! / نظر موقت !!!
سبحان.
بسم الله / سلام عليکم / يا شايد تو ؛ از راه منتهي به من فرار مي کني ... ميداني که عشق مرا راه فرار نيست ... ! / نظر موقت !!! - * گل نرگس *:) .. ديگه موقت نيس..
سبحان.
جناب مهاجر!.. قرار نشد فيداي مارو مارک دار کنينااا.. در ضمن.. اون مُهري ک دستتونه سرقتي.. زودي پسش بدين لطفاا..
دستتون درد نکنه :)
*ليلا*
:( عيبي نداره
سبحان.
قابلي نداشت..:) نگران نباشين بانوو... هروقت شما نظرتون رو حذف کرديد.. منم حذفش ميکنم.. اين کارم براي مزاح بود..
تشکر :) پس حذف نميشه ... / دو دلم يه مطلبي رو بگم ... :)
سبحان.
خوب يک دل ک شدين بگين.../ بگين.. :)
سبحان.
:-o .. ولي اين نامرديه هااا.. پيگرد قانوني داره.. گفته بااشم..
نظرتون در مورد اون جانباز خيلي فرق داشت با شخصيتي که از شما در ذهن من شکل گرفته بود :) يه جورايي بگم ... حسوديم شد :) حقيقتش مطلب جديد وبم ؛ نه لايک ميخوام و نه نظر ... فقط بخونيد ... همين ... گرچه برام ارزشمنده نظرتون رو بدونم ولي فکر کنم ديگه پر رو شدم : ) )
سبحان.
اين حُسن نظر شما ما رو شرمنده ميکنه بانو.. چشم حتما ميخونمش..
سبحان.
مهاجر!.. اينطوري قبول نيس... من ب آقاي فخري قول دادم ديگه د ل خ و ش ننويسم زير فيده کسي.. تو هم اينکارو نکن.. اوکي؟؟..
من شرمنده شدم ... ببخشيد باز هم ... ياعلي ... التماس دعا ..
سبحان.
خواهش ميکنم.. مطلبتون رو خوندم.. و يه نظر هم تقديمتون کردم.. البته بايد ببخشيد بابت نظرم.. :)
نه نه نه اصلا :) خيلي هم عالي ... خيلي وقت بود نقد نشده بودم ... سعي مي کنم تو متن اعمال کنم :) بعد هم بايد بشينيد بخونيد و مجدد نظر بگيد : ) ) حقيقت گاهي بعضي مطالب رو نميشه کوتاه بيان کرد ... کلمات بيشتر فرصت اين بيان احساسي رو به نويسنده ميده ! ولي مردم بي حوصله ان :) نمي خونن اکثرا : ) )در گوشي بگم بابت اول نظرتون : گفتم به چشم متن نگاهش نکنيد ! به چشم يک واقعه ببينيد که اتفاق افتاده ...
سبحان.
خواهش ميکنم.. خب راستش اگه اون نکته اي ک عرض کردم خدمتتون رعايت بشه.. متناتون فوق العاده ميشه.. چون انتخاب الفاظتون خيلي خوبه.. فقط مشکل اون تصوير سازي هستش ک عرض کردم.. اين متن اگر واقعيت هم باشه.. باز براي اينکه خواننده با خوندنش مشتاق بشه تا آخرش رو بخونه.. نياز ب تصوير سازي داره همبلاگي.. موفق باشيد..
گاهي سر راه کسي قرار نمي گيري چون برايش ضرر داري ... برايت ضرر دارد ... آن کسي که اين چيزها را مي داند شما را سر راه هم قرار نمي دهد ... به او توکل کني حلّه !! :)
سبحان.
ممنونم جناب لنگرودي.. توکل يني چي واقعا؟!..
توکل يعني به اين يقين برسيم که خدايمان توانايي همه کارها را دارد و چون علمش بر همه چيز احاطه دارد و بد بنده اش را نمي خواهد پس هر چه پيش آيد ( براي مو من ) خير اوست ... تلاشش را مي کند اگر به نتيجه نرسيد حتماً خيري در آن بوده وگرنه چون « الله ولي الذين آمنوا ... » امکان ندارد براي مؤمن چيزي پيش بيايد که خيرش در آن نباشد اگرچه در لباس شرّ
سبحان.
ازتون ممنونم.. امّا با اين جواب آدم بيشتر به جبر ميرسه.. تا اينکه احساس کنه توي زندگيش اختياري هم داره.. چطوري ميشه توکل رو از معناي جبر تمييز داد؟؟..
گفتم* توکّل = يقين* است . همه مي توانند از اين فرصت ( خود را به خدا سپردن ) استفاده کنند . جبر توأم با خمودگي و ايستايي است ... تفويض هم از خود خواهي و خودباوري جاهلانه بدون در نظر گرفتن اسباب و علل حقيقي ايجاد مي شود ... من گفتم* « ... تلاشش را مي کند اگر به نتيجه نرسيد ... »* . اين،* امرٌ بين الامرين *است ...
سبحان.
خب اون اسباب علل حقيقي دقيقا چي هست مگه؟؟.. چ اسبابي هست که درعالم واقع قرار داره و بنده با اختيارش هم نميتونه از اون اسباب با خبر بشه.. نگين تقدير ک تقدير هم همين اشکال بهش وارده..
سبحان.
در ضمن.. معناي امر بين الامرين اصلا اين نيست.. به خوده روايت دقت کنيد.. ميفرمايد: لا جبر و لا تفويض.. بل امر بين الامرين.. اون حرف"لا".. لاي نفي جنس هستش.. بنا بر اين معناش اين ميشه ک.. هيچ جبري نيست.. هيچ اختياري هم نيست.. بلکه يه چيزي هست بين اين دوتا.. که معلوم نيس چيه..بنا بر اين اختياري نيس..
بله لاي نفي جنس است و معنايش اين است که : « نه جبري در كار است و نه تفويضي » ( نه هيچ جبر و تفويضي ! ) ... ما مي دانيم که برخي از چيزها در اختيار ما نيست رنگ و جنس و ... برخي از چيزها هم در اختيار ما هست مانند انتخاب بين دو راهي . و چون اين دو در هم تأثير دارند پس تلفيقي از جبر و اختيار است و يا بهتر بگوييم نه اين به طور کامل است و نه آن . امّا بحث علل : انسان با علم خود علل اعدادي برخي معلولها را
مي شناسد امّا چون علمش محدود است بر همه اين علل احاطه ندارد و بنا بر آنچه بر آن اجاطه دارد انتخاب مي کند در حالي که خدا بر تمام علل يک معلول احاطه دارد و علت العلل همه علل هم خود اوست ، توکل يعني علم پيدا کردن بر اين احاطه خداوندي بر همه چيز . توجه : در مورد صفات خدا بايد دقت کرد که اولاً همه صفات خدا را با هم نه سوا سوا تصور کنيم ثانياً صفات بشري را از او نفي کنيم چون خدا محدود نيست .
اينکه من گفتم فرصتي مساوي براي همه ؛ يعني اينکه کسي نمي تواند ادعا کند چرا خدا در انتخاب به فلاني کمک کرد و به من نکرد ( و من گمراه شدم ! ) چون او از اين فرصت استفاده نکرد ( با دعا و توسل و توکل و ... ) اگر جبر باشد نظام پاداش و عقوبت بي معني مي شود ؛ اگر اختيار باشد هم علم و قدرت و ... خدا نفي مي شود پس نه اين است و نه آن ... شما که اهل تحقيق هستيد شايد من الکن نتوانسته باشم منظورم را انگونه که
بايد برسانم ... در همين محيط هم جستجو کنيد به جواب مي رسيد . يا حق
سبحان.
ازتون ممنونم.. پاسختون خيلي هم خوب بود..امآ در مورد احاطه ي آدمي به علل اعدادي..صحبتي دارم.. و اون اينکه انسان نه تنها ميتواند علل اعدادي رو بشناسه.. بلکه ميتواند بر ساير علل مانند فاعلي و غايي نيز شناخت پيدا کنه.. امآ آيا اين شناخت و معرفت علل به معناي احاطه ي بر آنهاست.. اگر هست با اين احاطه توکل ب چ کار مي آيد..و اگر نيست.. علم خداوند ک طبق بيان شما نوعي احاطه است.. ب چ دردش ميخورد..
سبحان.
با اين فرض ک علم به معلوم.. احاطه و تسخير معلوم ب حساب نمي آيد..
اين چند مقدمه را در نظر بگيريد :1- علم انسان بسيار محدود است ( يک ابسلن در مقابل بي نهايت ؛ انسان علمش را چيزي فرض مي کند در حالي که علم موجود در پيش يک انسان در مقابل ما هو علم چيزي مثل هيچ است ) 2- تمام علم فقط عمل است ! ... يعني علم در اصل آن چيزي است که در وجود او به تبلور و ظهور مي رسد ...
توکل علم حقيقي به اسباب و علل است و احاطه او ( با توجه به حفيفت علم که گفته شد ) بر ناداني خود و علم و قدرت و حکمت خدا و اينکه هرکه از او کمک بخواهد ( با توجه به معني حقيقي خواستن ) کمکش مي کند . ان شاء الله منظورم را رسانده باشم و يا حق
سبحان.
ازتون سپاسگزارم ک متاملانه پاسخ ميدين.. ولي اينطوري ک خيلي بدتر شد جناب لنگرودي.. به فرض ک علم آدمي محدود است و ناچيز.. اما عمل ک علم نيست.. اثره علمه.. البته اون هم با واسطه هايي مثل اراده و شوق../ وقتي توکل ب معناي علم به اسباب علل باشه.. با فرضي ک شما فرموديد.. غيره ممکنه.. در ضمن.. اگرم هم علم اجمالي منظورتون باشه.. علم اجمالي در اين باب مفيد يقين نيست..
البته دانسته هاي حقير هم ناقص است ولي آنچه مي نويسم چون نوشته است نه گفته منظورم را نمي رساند مخصوصاً که فضا محدود و وقت هم اندک است . ( شما خودتان که اهل تحقيق هستيد و نيازي به پاسخ من نيست ولي علي ايّ حال مي نويسم ) : براي ايجاد يک معلول اسباب و عللي نياز است . انسان بر اسباب و علل مادي ان کمي اشراف دارد مثلاً طريقه کشت و زرع را مي داند ولي همه اسباب و علل اني نيست که او مي داند و مي بيند ...
از اين هم مي گذريم که انسان بر اسباب و علل غير مادي که جزئي از اسباب و علل وقوع معلول ها است ( و در برخي واضح تر و در برخي مخفي است ) احاطه علمي و اشراف به صورت دست رسي ندارد ولي بالجمله مي داند که همه در يد قدرت خداست . او سعيش را مي کند و از اسباب و علل ماديي که مي شناسد بهره مي گيرد و آنچه را نمي شناسد خود را به قدرت لايزال خدا متصل مي کند و از او مدد مي گيرد
توکل حالتي قلبي است که همسنگ ميزان اعتماد و ايماني است که به قدرت لايزال خدا دارد ... براي توضيح بيشتر به شرح 40 حديث امام ( حديث 13 ) ( توکل ) مراجعه کنيد اين هم آدرسش :
http://www.tvshia.com/farsi/index.php/audio/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%88-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86/1415-%D8%B4%D8%B1%D8%AD-40-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%D9%8A%D9%86%D9%8A-%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A9%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87-%D8%AD%D8%AF%D9%8A%D8%AB-%D8%B3%D9%8A%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D9%83%D9%84
سبحان.
صميمانه ازتون موچکرم جناب لنگرودي.. لطف کردين آقا..
سبحان.
رتبه 92
4 برگزیده
804 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
سبحان. عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top